یاداشت سی سه سستی روح و کاهش ایمان

ساخت وبلاگ

                                                                      
نوسندگان بزرگ براین عقیده اند که کردار انسان خواه نیک و خواه بد داراى نتیجه، در دنیا و آخرت است و

همچون بذرى است که در مزرعه جهان کاشته مى شود، اگر بذر گل بود، نتیجه اش گل است و اگر خار بود،

نتیجه اش خار است. تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگى و واژگونى قلب انسان از حالت انسانیت به حالت

درنده  و حیوان صفتى مى گردد،


از نظرهمه  ادیان، هر گناه اثری تاریک  و کدورت آور بر دل آدمی باقی می گذارد و در نتیجه میل و رغبت به

کارهای نیک و خدایی کاهش می یابد و ایمان انسان ضعیف می گردد و رغبت به گناهان دیگر افزایش می یابد.

متقابلا عبادت و بندگی و درگاه خدا بودن ایمان و وجدان مذهبی انسان را پرورش می دهد، میل و رغبت به کار

نیک را افزون می دهد و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه می کاهد. یعنی تیرگی های ناشی از گناهان را

باطل می گرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد. هر گناهی یک مقدار روی قلب انسان و روی

روح انسان اثر می گذارد و روح انسان را قسی القلب و فاسد می کند. گناه صغیره یک ذره اثر می گذارد نه

زیاد، ولی یک ذره اگر تکرار شد می شود دو ذره و ده ذره و صد ذره، بعد اثرش برابر می شود با یک گناه کبیره.

حال اگر اصرار بر کبیره باشد چطور؟ آن هم کبیره ای که از بزرگترین گناهان کبیره باشد. آن دیگر اثرش مسخ

شدن روح انسان است، یعنی روح انسان آن فطرت انسانی خودش را به کلی از دست می دهد.


انسان روحش بر روی عملش اثر می گذارد و عملش بر روی روحش؛ یعنی همین طور که اگر روح انسان خوب

باشد عمل خوب انجام می دهد، همچنین عمل اگر خوب شد روح را خوبتر می کند و همین طور اگر روح انسان

فاسد بود منشأ عمل بد می شود، عمل بد هم به نوبه خودش باز روح انسان را فاسدتر می کند

در قلب هر انسانی نقطه سفیدى وجود دارد. چون گناهى کند نقطه سیاهى قسمتی ازسفیدی رامی گیرد.

اگر توبه کند آن سیاهى برطرف مى شود و اگر در گناه فرو رود و ادامه دهد سیاهى قلب زیاد مى شود تا اینکه

تمام سفیدى قلب را مى پوشاند. هرگاه سفیدى پوشیده گردد چنین قلبى هیچگاه به خیر باز نخواهد گشت.

 همیشه بدمبال شر است و هرگونه نکبت و بلا، خواه روحى و خواه جسمى از گناه سرچشمه  بگیرد می

پذیردواین نکته نیز قابل توجه است که انسان با ادامه گناه، لحظه به لحظه، در تاریکى روحى بیشترى فرو مى

رود و به جایى مى رسد که گناهانش در نظرش حسنات جلوه مى کند، و گاه به گناهش افتخار هم می کند!

ودر این مرحله راه هاى بازگشت به روى او بسته مى شود، و تمام پل ها پشت سرش ویران مى گردد و این

خطرناک ترین حالتى است که ممکن است براى یک انسان پیش آید.همینکه از جوانی درآمد به پیری رسیدکمی

متوجه اشتبا هاتش می شود که کار از کار گذشته چون خیلی از گناهان است که جبرانش غیر ممکن است

مثلا به حق حقوق دیگران دستبرد زدن یا اموال هم نوع خود را بتاراج بردن اینها را هیچ قانونی نمی بخشد

 

جسم بازیچه روح است...
ما را در سایت جسم بازیچه روح است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jbrao بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 7:28